ما

معنی خرد کردن

demolish

معنی: خرد کردن، خراب کردن، ویران کردن معانی دیگر : (ساختمان و غیره) خراب کردن، منهدم کردن، درهم کوبیدن، واریزاندن، (مجازی) نابود کردن، بلعیدن

ادامه مطلب

پیشوند

این پیش‌وند به معنی خرد و کوچک است. ریزگرد، ریزآرایه، ریزموج. ز/هز/آز/. این پیشوند غالباً همراه با فعل به‌کار می‌رود و به معنی بیرون و هم‌ریشه با ex/ec/e انگلیسی است. زدودن، آزمایش، هزینه ...

ادامه مطلب

معنی خرد کردن | فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب

ادامه مطلب

معنی خرد

خرد. معنی 1 - کوچک . 2 - کم سال ، کودک . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش. متضاد كبير، بالغ، بزرگ سالم، نشكسته بزرگ، حجيم، عظيم. انگلیسی wisdom ...

ادامه مطلب

مفهوم و معنی شعر به نام خداوند جان و خرد

به نام خداوند جان و خرد شعری از فردوسی است که در بخش تحمیدیه و در وصف خداوند در ابتدای کتاب شاهنامه آمده است. مفهوم و معنی شعر به نام خداوند جان و خرد را به زبان ساده بخوانید.

ادامه مطلب

خرد (دانایی)

خرد در فرهنگ ایرانی در متون پارسی میانه. در متون پارسی میانه به دو گونه خرد اشاره شده‌است: آسْنْ خرد به معنی خرد ذاتی و در برابر آن گوش سرود خرد به معنی خرد اکتسابی. در مقاله نه‌گانه ایرانی در آموزه ایرانیان به نقل از ...

ادامه مطلب

معنی خرد | جدول یاب

خرد. 804. خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید. خرد: جستجو معنی "خرد" در فرهنگ حل جدول، مترادف و متضاد فارسی، فرهنگ معین، فرهنگ دهخدا، فرهنگ عمید، سره، هوشیار، دیکشنری زبان های خارجی.

ادامه مطلب

معنی خرد | لغت نامه دهخدا | پارسی ویکی

- درم خرد ؛ پولی که از یک درم ارزشش کمتر بوده است : آباد بر آن سی ودو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل . منجیک . - نان خرد کردن ؛ نان ریزریز کردن برای ساختن ثرید. (یادداشت بخط مؤلف ).

ادامه مطلب

معنی خرد شدن

معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . ... ، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، کم شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، کم کردن، تقلیل یافتن، ضعیف کردن، رفته رفته ...

ادامه مطلب

خرده

ریشه ی واژه های #خرد #خرد_کردن #خرده این واژه از فعل #qırtmaq #قیرتماق است. قیرتماق - qırtmaq : بطور کم و جزئی بریدن جدا کردن با نوک انگشتان جدا کردن اذیت کردن Daşqın💢 بریدن نیشگون ... [مشاهده متن کامل]

ادامه مطلب

معنی خرد | واژه‌یاب

غلالة. (دهار). اصدة. (از منتهی الارب ). معنی جست‌وجوی «خرد» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.

ادامه مطلب

reduce

معنی: خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، تقلیل دادن، تنزل دادن، مطیع کردن، ساده کردن، استحاله کردن. معانی دیگر: کاهش دادن، پایین آوردن، کاهیدن، کاهاندن، ویدا کردن، کاست کردن، از قیمت کاستن ...

ادامه مطلب

معنی درس چشمه (درس 1 فارسی دهم) -گنج حکمت پیرایه خرد

معنی درس چشمه درس اول فارسی دهم- گنج حکمت پیرایه خرد- نیما یوشیج علی اسفندیاری گشت یکی چشمه ز سنگی جدا- عاقبت چشمه مغرور ادبیات تعلیمی فارسی 1 متوسطه دوم ... «کر کردن (گوش) فلک» کنایه از فریاد ...

ادامه مطلب

مغالطه

مغالطه ممکن است برای وارونه کردنِ حقیقت(ها) به کار رود. ... (کسی است که با دانش و خرد و فرزانگی سر و کار دارد)-از نظر لغوی، همان معنی را می‌دهد که از واژه فیلسوف اراده می‌شود یعنی کسی که به مباحث ...

ادامه مطلب

معنی شکستن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

بردریدن . خرد کردن . شکستن . گسستن . (یادداشت مؤلف ) : غل و بند بر هم شکستم همه دوان آمدم پیش شاه رمه . فردوسی . - به هم درشکستن ؛ خرد کردن . در هم کوبیدن . در هم شکستن : بزد بر سر دیو چون پیل مست

ادامه مطلب

سودن

از واژگان ایرانی باستان بوده است و معنی اصلی واژه سودن خورده ( خرد ) و ریز کردن بوده است و زدن بوده این از برخی شعرها یی که به زبان فارسی سروده شده اند برای ما بجا مانده است. ردانه و دانه زعفران ...

ادامه مطلب

خرد به انگلیسی

درزبان کردی امروزی به صورت کلمه تیگه بشتن که آنهم بمعنای درک کردن وفهم وخرد میباشد. در گویش دری افغانستان، خُرد یعنی کوچک که در مقابل کلان می آیدخُردک به معنی کوچک یا طفل ، خُردی یعنی دوران ...

ادامه مطلب

کسر

۱ - ( مصدر ) شکستن خرد کردن . ۲ - ( اسم ) شکت شکستگی : ( ز کسری که در طاق کسری فتاد جهان پایه ای در درستی نهاد ) . ... کسر برگرفته از فعل ترکی " کَسمَک " به معنی بریدن ، کم کردن ، کاستن می باشد که از آن واژه ...

ادامه مطلب

معنی خرد کردن

سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اذیت کردن، کوبیدن، کوچک کردن، خرد ساختن، له کردن، ورشکست شدن، درهم شکستن، شکست دادن، بشدت زدن، درهم کوبیدن، کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، کاستن، رفع نمودن ...

ادامه مطلب

معنی خرد کردن | لغت نامه دهخدا | پارسی ویکی

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن .

ادامه مطلب

معنی خرد

منبع. فرهنگ فارسی معین. نمایش تصویر. معنی. خرد. پخش صوت. معنی 1 - عقل . 2 - ادراک ، دریافت . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش. متضاد كبير ...

ادامه مطلب

خورد

چیزی را به خورد کسی دادن: 1 - کسی را به مصرف چیزی وادار کردن ( هر جور بود آن دارو را به خورد بیمار داد. ) 2 - قبولاندن، به اصرار و یا اجبار بار کسی کردن ( صبح تا شب این مزخرفات را به خورد مردم می دهند. )

ادامه مطلب

shatter

در هم شکستن. خرد شدن / شکستن. 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : shatter. ️ اسم ( noun ) : shatter. ️ صفت ( adjective ) : shattered / shattering. ️ قید ( adverb ) : shatteringly. شکتن ، خرد شدن ، خرد کردن ، داغون ...

ادامه مطلب

معنی شعر به نام خداوند جان و خرد نهم صفحه ۱۰

معنی شعر به نام خداوند جان و خرد. ۱- به نام خداوند جان و خرد ※ کزین برتر اندیشه بر نگذرد معنی: کارم را با نام خدایی شروع میکنم که آفریننده جان و عقل است. اندیشه‌ای از این برتر نیست که خدا را آفریننده جان و عقل بدانیم.

ادامه مطلب

crush

معنی : خرد شدن، شکست دادن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، فشار اوردن معانی دیگر : له کردن یا شدن، خرد کردن یا شدن، آرد کردن، درهم کوفتن، سخت شکست دادن، شکردن، مورد تعدی قرار دادن، ظلم و جور کردن، آزار ...

ادامه مطلب

خرد کردن

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break to pieces, to shatter, to ...

ادامه مطلب

معنی خرد کردن | واژه‌یاب

( صفت ) ۱ - کوچک کم جثه . ۲ - اندک سال کودک . جمع : خردان . ۳ - باریک دقیق . یا خرد و خاکشیر کردن. خرد کردن . یا خرد و خمیر شدن . ۱ - له شدن کوفته شدن . ۲ - بسیار خسته شدن . لقب سعد بن زید منات است

ادامه مطلب

ارمغان ایران | معنی درس سوم فارسی هشتم با معنی کلمات و آرایه‌های ادبی

معنی: مسئولیتی به سنگینی کوه دماوند که هر پشتی را خم می کند و درهم می شکند، مگر کمر محکم و استوار و نیرومند فرزند ایران که تو هستی. نکات دستوری و آرایه های ادبی: پشت خرد کردن ← کنایه از شکست خوردن

ادامه مطلب

chopped

معنی : خرد کردن . قطعه قطعه کردن. I chopped fruits and vegetables yesterday and made salads with them. من دیروز میوه و سبزیجات را خرد کردم و با آنها سالاد درست کردم🍅🍋🍲. ریز ریز شده. خرد شده. تکه کردن هویج. کپی کردن ، کپی. تکه ...

ادامه مطلب

crush

مثل له کردن سیر. علاقه پنهانی. 👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : crush ( ing ) 💎 تلفظ واژه: KRA - shing معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: خرد ( شدن ) ، شکستن ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا ...

ادامه مطلب